سوره کافرون از سورههای کوچک قرآن است. از سُور آخر قرآن، سورههای مکی است و تقریباً اختلافی در آن نیست که در مکه نازل شده است و آن خیلی در فهم فضای سوره به ما کمک میکند. یعنی در دورهای که هنوز حضرت به حسب ظاهر به دوره حکومت و قدرت در مدینه نرسیده بودند و در مکه در محاصرهی قدرت قریش بودند.
گرچه همه می دانند که شأن نزول سوره، مقید معنای سوره نیست. اینطور نیست که فقط سوره را به خاطر آن حادثهای که در کنار آن حادثه نازل شده است، تفسیر کرد. ولی بالاخره آن حادثه ممکن است در فهم آن سوره کمی به ما کمک کند.
در تاریخ هست که حضرت وقتی دعوتشان جدی شد، قریش ابتدا استهزاء میکردند. بعد با حضرت پای معامله آمدند، اول به حضرت پیغام دادند، که شما دست از کارت بردار بگذار ادامهی امور جامعه دست ما باشد، با همین روال پیش برود، هرچه بخواهی به تو از امور دنیا میدهیم. مال بخواهی، ثروت بخواهی، همسر بخواهی، زیباترین همسران، بیشترین امکانات، حتی ریاست بخواهی، به یک نسبتی میدهیم.
حضرت به عمویشان ابوطالب که واسطه بود فرمودند: اگر خورشید را کف دست راستم، ماه را کف دست چپم بگذارید من از این دعوت دست برنمیدارم. مسألهی انگیزههای دنیایی نیست که سر این انگیزهها با هم معامله کنیم.
قریش دیدند ظاهراً این شدنی نیست. مسیر دیگری را طی کردند که دیگر معاملهی بر سر مادی نبود. به حضرت پیشنهاد دادند، که شما بیایید و برای مدتی مثلاً، ماهی یا سالی، ما خدای شما را میپرستیم، سالی هم خود شما بیا با ما بت پرستی کن. اگر شما درست بگویی، ما رسیدیم به آن خیری که شما میگویی. اگر ما هم درست بگوییم، شما در خیر ما شریک هستی. حضرت فرمودند: این شدنی نیست. به هیچ وجه!
باز هم کوتاه آمدند. گفتند: این هم لازم نیست. شما بیایید بتهای ما را یکبار لمس کنید، ما هم میآییم خشوع میکنیم. آداب و مراسمی داریم، نمیخواهد شما بپرستید. همین قدر بیایید با ما یک همراهی بکنید. حضرت باز هم نپذیرفتند.
این سورهی مبارکه نازل شد که کاملاً صف بندی را روشن میکند.
«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ، قُلْ یَأَایهُّا الْکَفِرُونَ» (کافرون/1) پیداست لحن، بسیار لحن قاطعی است. پیغمبر ما به کافرین بگو
«ایها الکافرون» با همین خطاب: ای کافران!
«لَا أَعْبُدُ مَا تَعْبُدُونَ، وَ لَا أَنتُمْ عَبِدُونَ مَا أَعْبُدُ» (کافرون/ 2و3) نه من عبادت میکنم آنچه را که شما میپرستید، و نه شما پرستندهی آن هستید که من میپرستم. به هیچ وجه اهلیت خدا پرستی ندارید. من هم به هیچ وجه بت پرستی نمیکنم. بعد لحن کمی تغییر میکند.
«وَ لَا أَنَا عَابِدٌ مَّا عَبَدتمُ» (کافرون/4) من کسی نیستم که بتهای شما را بپرستم. باز هم «وَ لَا أَنتُمْ عَابِدُونَ مَا أَعْبُدُ» (کافرون/5) شما هم خدای مرا نخواهید پرستید. بنابراین «لَکمُ دِینُکُمْ وَ لىِ دِینِ» (کافرون/6) هم شما دین دارید، هم من. اینطور نیست که ما دین داریم و شما منکر دین هستید. دین ما دین خاص ما است، دین شما هم دین شماست.
این«لَکمُ دِینُکُمْ وَ لىِ دِینِ» به معنای پذیرش دین آنها نیست. که بعضی بخواهند بگویند: قرآن ما گفته: هرکسی دین خودش را داشته باشد، این نیست. لحن قرآن صف بندی است و اینکه حضرت به هیچ وجه حاضر نیستند، سر توحید معامله کنند. توحید معامله کردنی نیست. حتی برای بسط و گسترش توحید هم نمیشود معامله کرد، که بگوییم: برای اینکه دین خدا گسترش پیدا کند یک خرده کوتاه بیاییم از معارف دین، تا دین گسترش پیدا کند. توحید را قید بزنیم، شرک را بپذیریم تا دین گسترش پیدا کند. این هم شدنی نیست.
فضیلت سوره کافرون
روایاتی در فضیلت این سوره هست، که با محتوای سوره هم مربوط است. یکی دو مورد از روایات را خدمت شما تقدیم میکنیم.
یک روایت این است که حضرت فرمودند که: اگر کسی این سوره را بخواند و سورهی «قل هو الله احد» را، وقتی که در بستر قرار میگیرد، میخواهد بیارمد، این دو سوره را بخواند، با این عهدها، شبش به خواب برود، «کَتَبَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ لَهُ بَرَاءَةً مِنَ الشِّرْکِ» (کافی/ج2/ص626) خدای متعال برای او مینویسد، بر او تثبیت میشود که او برائت از شرک جسته و دیگر شرک دامن او را نمیگیرد.
هم سورهی توحید، هم سورهی کافرون به یک معنا برائت از شرک است. اگر این دو خوانده شود، انسان به مقام برائت از شرک میرسد. خدای متعال این را برایش تثبیت میکند، دیگر شرک نمیتواند در او نفوذ کند.
یک چهارم قرآن است!
روایت دیگر هم که باز در فضیلت این سوره است. حضرت فرمودند: این سوره یک چهارم قرآن است. ربع القرآن است. کما اینکه سورهی توحید، ثلث القرآن است. اگر کسی سه مرتبه بخواند، به منزلهی یک ختم قرآن است. یعنی یک ربع قرآن از آن تعبیر شده است.
ثبت در دیوان اهل سعادت
باز یک روایت از مرحوم کلینی در کتاب کافی است، مرحوم صدوق هم در ثواب الاعمال این روایت را نقل کردند که امام صادق(علیه السلام) فرمودند: اگر کسی سورهی «قل یا ایها الکافرون» و «قل هو الله احد» را در یکی از نماز واجبش بخواند، خدای متعال خودش را و پدر و مادرش را و نسلش را میآمرزد. و بقیهی ثوابها! «وَ إِنْ کَانَ شَقِیّاً مُحِیَ مِنْ دِیوَانِ الْأَشْقِیَاء» (وسایلالشیعه/ج6/ص82) اگر در باطن شقی باشد، خدای متعال او را از دیوان اشقیا محو میکند و در دیوان اهل سعادت نامش ثبت میشود که این خیلی نکتهی مهمی است. چون ممکن است انسان واقعاً یکطوری در عوالم گذشته راه رفته باشد که موجب گرفتاری او شود .
اگر میخواهد از گرفتاریهایی که در عالم گذشته برای خودش درست کرده، راهی برای نجات پیدا کند، توسل به این سوره است. «وَ أُثْبِتَ فِی دِیوَانِ السُّعَدَاءِ وَ أَحْیَاهُ اللَّهُ سَعِیداً وَ أَمَاتَهُ شَهِیداً وَ بَعَثَهُ شَهِیداً» (وسایل الشیعه/ج6/ص82)
آیا این فضیلتهایی که برای تلاوت سورهها ذکر میشود، به حقیقت آن سوره برمیگردد؟
بله، به مقام سوره برمیگردد. همان طور که می دانیم و بسیار هم بزرگان دین گفته اند ، قرآن صرفاً الفاظ نیست. یک حقیقتی است، ذکری است، نور است، از عالم بالا نازل شده، هدایت است، شفیع است. اگر کسی به این سوره متوسل شود، تا این مقام میتواند برود. میتواند حتی دست در عالم قبل خودش ببرد. از دیوان اشقیا محو میشود. این کار سوره است. مقام سوره است. ظرفیت سوره است.
البته یک موقع انسان وقتی سوره میخواند، نازلهی قرآن در او میآید. فرمود: وقتی جوان قرآن میخواند، قرآن با گوشت و پوستش مخلوط میشود. نورانی به نور قرآن میشود. یک موقع میبینید در یک مقامی قرار میگیرد که مراتب بالاتر قرآن در او تجلی میکند. متصل به مقامات باطنیتر قرآن میشود. مقام بالاتری پیدا میکند، فتوحات بیشتری، آثار بیشتری، برکات بیشتری برایش حاصل میشود.
این شأن سوره است. این سوره میتواند انسان را به مغفرت، نه خودش، گذشته و آیندهاش را، نسلش را، پدر و مادرش را، به مغفرت الهی برساند.
این سوره در مقامی است که با تمسک به این سوره در نماز، میشود از دیوان اشقیا محو شد. میشود در دنیا سعید زیست. شهید از دنیا رفت و شهید مبعوث شد. این از برکات این سوره است. در ثواب الاعمال این از امام صادق (علیه السلام) نقل شده است.
منابع:
پرسمان
بیانات حجت الاسلام میرباقری ؛ برنامه سمت خدا